سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر برنیارد ،کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید نتواند که ره تاریک و لغزان است و گر دست محبت سوی کس یازی به اکراه اورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوازان است نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم زچشم دوستان دور یا نزدیک؟ مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیرِ پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ای این انتخاب من نبود
من خودم نشد که باشم
من این جا خیلی تنهام
پیش ,ای ,هوا ,بس ,سرد ,ناجوانمردانه ,ناجوانمردانه سرد ,بس ناجوانمردانه ,سرد است ,هوا بس ,دیوار ایستد
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت