وقتی میبینم با چه دقتی چادرت رو جمع می کنی تا خاکی بهش نشینه یا موقع نشستن چروک نشه بهت حسادت میکنم
وقتی می بینم چطور رنگ روسری گلدارت رو با کیف وکفشت ست میکنی وقتی میبینم از ارایش جذابت چقدر راضی هستی وقتی میبینم کل ذوقت به خاطره اینکه لاک دلخواهت رو خریدی بهت حسادت میکنم
میدونی وقتی میبینم تو اینه خودت رو با ذوق و دقت میبینی
به درخشش چشات به رضایت توی نگاهت حسادت میکنم
وقتی صدات میکنن خانم وقتی صدات میکنن دخترم وقتی با اسمدخترونه صدات میکنن به هم نمی ریزی!!دمق نمیشی داغون نمیشی
من به اینم حسادت میکنم
خیلی سخته جسمم به همه چشمها میگه من هم جنسه توئم !!!!
اما باور کن تو همونیی که هستی اما من .نه.
گاه اینه ها هم دورغ میگن !!!!
من به تو هم حسادت میکنم به موهای کوتاه خوش حالتت به پیراهن مردونت
به کت و شلوار خوش دوختت به اینکه خیلی راحت تو مردونه فروشی ها قدم میزنی و خرید میکنی و مثل من لازم نیست برا خرید لباس مورد علاقه ات دنبال بهونه باشی
حسادت می کنم وقتی اقا صدات می کنن وقتی پسرم صدات میکنن
وقتی دوستانت با اسم پسرونه صدات میکنن
وقتی غروب جمعه با دوستات تو باشگاه سر کوچه فوتبال میزنی باز بهت حسادت میکنم
میدونی فرق من تو چیه تو توی تن خودت هستی و من نیستم تو رهایی و من نیستم تو خوشحالی و من نیستم تو با اسمت اشنایی و من نیستم
من ترنسم و تو نیستی
اره ترنس بودن یک انتخاب نیست که طردم میکنی بابا
ترنس بودن یک انتخاب نیست که منعم میکنی مامان
ترنس بودن یک انتخاب نیست که دورم میکنی زخم زبونم میزنی با خشم نگاهم میکنی همخونه.
ترنس بودن یک انتخاب نیست که وقتی نگاهم میکنی گوشه لبت رو به دندون می گیری و سر ت میدی همشهری
من درد دارم من تنهام من یک ترنسم
امضا ؛ فرهاد
زیر بارون گریه کردم کسی اشکامو نبینه
تو رویاهام، رو ی قبرم جای اسمم نقطه چینه.
یعنی من یه چیز دیگه م من یه ادم عجیبم
اسم من یه چیزه دیگست من با این اسم غریبه ام
من خودم نشد که باشم چون که ادما نذاشتن
ادمایی که ساده گفتن هیچ کدوم دوستم نداشتن
باشه اشکالی نداره بزار ادما بخندند
براز هر راهی که میرم دراشو به روم ببندن
ولی من خدا رو دارم خودش واسه من پناهه
من رو تنها نمی زاره واسه من یک تگیه گاهه
شاعر پگاه ترنس mtf
امضا؛ فرهاد ترنس تنها
حس می کنم موجودی هستم که از سیاره ی دور و غریب به زمین اومده
هیچ کس با من اشنا نیست در میان همه اما دور از همه
انقدردور که هیچ کس صدا تنهایم رو نمیشنوه
درد میکشم و تو ی تنهایی خودم میسوزم
دلم یک درد اشنا میخواد یکی هم قبیله
من اینجا خیلی تنهام
کاش یک قلم جادویی مثل قصه ها داشتم که هر چی رو میکشیدم جون میگرفت و واقعی میشد اون وقت با قلمم رهایی میکشید برای هرچی ترنسه تو قفس تن اسیره
راستی اهای ادمها که دارید تواین لحظه حرفای افکار پریشونم رو میخونید !!!
رهایی چه رنگیه ؟ رهایی رو چه رنگی بزنم؟
اصلا بودن تو تن خودت ،تنی که مطعلق به خودته چه حسی داره؟
حال من حال اون نابینایی که میپرسه دنیا چه رنگیه در حالی که اصلا نمیدونه رنگ چیه !!!
من تو قفس تنی نا تنی زاده شدم سالهاست که محکم به حبس در این تنم
اما محکم به چه جرمی؟ اهای ادمها من یک جرئه رهایی میخوام !!!
اما .
میگن تو این تن بمون برای حفظ ابروی خانواده
میگن باش توی این تن برای این که سنگین نشه نگاه مردم بهت
میگن صبوری کن تا خانواده سرافکنده نشن!!!!
به خدا خیلی سخته وقتی به جرم گناه نکرده اسیری وقتی رهایت یعنی بی ابرویی
رهایی من به کجای کرامت انسانی تو بر میخوره که رهایم اسمش میشه بی ابرویی؟؟؟
یک لحظه خودت رو جای من بذار!!!!!!
امضا ؛فرهاد ترنس تنها که جز خدا کسی رو نداشت
حالم این روزها ی من حال اون بوته ی گون توی شعر کدکنیه
بسته پا ،ارزو به دل ،دلم هوای بارون رو داره دلم از کویر وحشت گرفته؛
به کجا چنین شتابان گون از نسیم پرسید ،دلم من گرفته زین جا
هوس سفر نداری؟
ز غبار این بیابان
همه ارزویم اما چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر ان کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت بخیر اما تو را دوستی خدارا
به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا
امضا؛فرهاد ترنس تنها
درباره این سایت